سلام و درود به روان شهدا و امام شهدا و شما عزیزان
همین چند سال پیش بود که شاهد رفتنش بودیم. از میان کوچه ها گذشت، از میان شهرها ، جاده ها، و بیشتر از او، دوستانش. آنان که پارچه های سرخ را سربند خود کرده بودند: هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله...! و از هر دیاری، اهل دلی همسفرشان گشت، کوچ کردند و رفتند. بعد خبر رسید که مسیر کوچ پرستوها عوض شده، دیگر از شمال به جنوب نیست. آنها از زمین به آسمان می روند و سفرشان بازگشتی ندارد. ما که به عبور آنها عادت نداشتیم ، لحظه ای در خود فرو رفتیم و چون طاقت نیاوردیم همه چیز را بهدست فراموشی سپردیم! پرستو ها را، فصل کوچ را! سربند های سرخ وسبز را، همه چچیز را فراموش کردیم حتی پرواز را و حتی او را.
حالا که دیگر به زیستن روی زمین خو گرفته ایم و پرستویی نیست که از یادمان عبور کند به فکر بدست آوردن نان و آبی هستیم که نامش را زندگی گذاشتیم. عده ای مرده اند و سایرین خوابند ، کسی پرواز را نمی داند.
اما هر از چند گاهی، آنان که هنوز پرواز را از خاطر نبرده اند و از فراق پرستوها نغمه سرایی می کنند بال و پر سوخته، مانده هایشان را همراه با سر بندها در میان شهر های بزرگ و پر از زرق و برق عبور می دهند تا شاید اهل دلی پیدا شود و پروازی دوباره. چند نفری هم پیدا می شوند که سربندها را به یادگار درون صندوقچه ای در نهانخانه دلشان مخفی کرده اند. همان که رویش نوشته بود:
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله ...
|