سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  واگویه ها
اساس دانش، رفق و مدارا و آفت آن درشت خویی است . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدهای وبلاگ
52570
بازدیدهای امروز وبلاگ
9
بازدیدهای دیروز وبلاگ
4
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
واگویه ها
مرضیه
اولا:سلام،و اما بعد اهل ایرانم سرزمینی اهورایی و جاودانه تا همیشه تاریخ. و در دل طبیعتی زندگی میکنم که مردمانش سبزند چون جنگلهایش و آبی و جاری اند همچون دریای بیکرانش
لوگوی وبلاگ
واگویه ها
فهرست موضوعی یادداشت ها
غزه . فلسطین . مسلمانی . یهود .
بایگانی
تمام اندوخته های من
مناسبت های بیشمار
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
پاییز 87
زمستان 87
اوقات شرعی
لینک دوستان

معلوم الحال مجهول الهویه
ح. زینتی ( یه وبلاگ خوب با یه دوست خوب)
مرکز اطلاع رسانی شهید آوینی
خاطرات یک خبرنگار
ایمان

لوگوی دوستان







اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن باز هم غم دوشنبه 86 اسفند 27  ساعت 3:11 عصر

سلام به دوستان مهربان و همیشه همراه

دوست داشتم درباره انتخابات و شرکت شما در آن و عزاداری و ماتم غرب بنویسم.
دوست داشتم درباره عید و نوروز و اومدن سال جدید بنویسم

دوست داشتم درباره سفر جنوب و اردوی راهیان نور بنویسم

ولی.. ولی حالا دوباره در آغاز سال جدید ماتم اومده. غم و گریه اومده. آره درست فکر کردید. می خوام درباره اون دانشجوهایی بگم که در راه نور به نور پیوستند. و همه را ماتمزده کردند. می تونم بگم با خونواده و به خصوص هم دانشگاهیاشون همدردی میکنم. شاید شما درک نکنید

می دونید ماتم سراسر دانشگاه رو میگیره، همه جا پارچه های سیاه نصب میشه، ورودی دانشگاه قرآن میذارن ، همه غمگینن و حوصله ندارن چون هر ا رو نگاه می کنن یا جای خالی دوستان رو می بینن و یا عکس های اونا رو که بر در و دیوار دانشگاه با شاخه گلی زینت داده شده. خونواده هایی که عزادارن و مسئولین دانشگاه رو مقصر می دونن و در آخر مجالس ختمی که از طرف مسئولین دانشگاه، خونواده ها، و بسیج و کانونها برگزار میشه و آه جانسوز و دلخراش مادران بچه ها که اصلا قابل تحمل نیست. بچه هایی که جون سالم بدر بردن و با دست و پای شکسته به مجلس ختم دوستانی میان که تا چندی پیش با هم بودن و حالا جاشون خالیه

نمیشه وصفش کرد. شرمنده که خیلی خیلی ناراحتتون کردم

به امید روزهای خوب و فرحناک

یا علی

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن پیروزی هسته ای شنبه 86 اسفند 4  ساعت 12:1 عصر

سلام به شما یاران همیشگی

اول با نام خدا شروع می کنم که آغاز و پایان نها اوست

می دانم خیلی وقت است چیزی ننوشته ام و معذرت می خواهم امیدوارم به بزرگی و مهربانی خود مرا ببخشید

دیروز حتما خبر صحبت های اخیر البرادعی را شنیده اید. بلاخره با وجود فشارهای فوق العاده آمریکا، رژیم صهیونیستی و دیگر حامیانش و نیز شنود مکالمات و دیدارهای آقای البرادعی، ایشان اعلام کرد که فعالیت های صلح آمیز ایران کاملا مورد تایید آژانس است و دیگر هیچ شبه ای دراین مورد وجود ندارد و اعلام کرد با هیات ایرانی به توافق رسیده اند که پرونده هسته ای ایران را از شورای امنیت خارج ساخته و به آن روندی معمولی بدهند. و اکنون تمامی دنیا حتی آنان که تا دیروز به این فن آوری بومی ایران شک داشته اند به یقین می رسند که خیالاتشان جز مشتی اباطیل نبوده و باید آن را دور بیندازند

واین برگ زرین و پر افتخار دیگری بر دفتر افتخارات و سر باندی های این سرزمین و مردمان استثنای اش می باشد

یا علی

انررژی هسته ای

  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن ایام امتحان شنبه 86 بهمن 6  ساعت 10:53 صبح

با سلام خدمت شما دوستان و همراهان

نمی خواستم در مورد این موضوع مطلب بنویسم ولی نشد، و حالا ماجرا

از اوایل دی شروع شد. در کتابخانه ای که به صورت یارمند مشغولم کتابداری گفت که گاز شهرشان قطع شده. وقتی برگشتم و موضوع را برای خانواده تعریف کردم هر کس نظری داشت. دو روز بعد گاز ما به مدت 48 ساعت قطع شد.نمی دانستیم باید چکار کنیم چون بجز یک بخاری برقی و پلوپز وسیله دیگری نداشتیم و همه وسایل گازسوز بودند. بهرحال تحمل کردیم چون فکر می کردیم موقتی است و مدتی بعد شک به یقین تبدیل شد چون گاز وصل شده بود،اما با شعله کم به طوریکه فقط یک بخاری آنهم با شعله متوسط را روشن می کرد.حدود دو هفته گذشت.

به خانه مادربزرگم رفته بودیم تا سری به او بزنیم.خانه مادربزرگم تا دریا فاصله ای حدود 30دقیقه ای با ماشین دارد ولی با اینحال چنان برفی آمده بود که من و برادرم در حیاطشان برف بازی می کردیم. همانروز فهمیدیم که آقای احمدی نژاد آمده ساری. پس خوشحال شدیم از باب اینکه بلاخره گاز وصل می شود قول مساعد دادند و رفتند. ولی  ول وقتی رفتیم خانه همان یک بخاری که روشن می شد گازش قطع شد برای مدت 12 روز تا تاسوعا و عاشورا که برای آنه مردم زیاد سختی نکشند گاز وصل و سپس قطع شد تا دیشب که دوباره وصل شد و باز هم به اندازه ای که یک بخاری روشن شود.

روزهای اول مازندران افتضاح بود مانند اینکه زلزله یا سیلی بیاید.نانی در دسترس نبود.اصلا نمی دانستیم که چطور باید غذا تهیه کنیم. تمام فعالیت های شهر فلج شده بود،واویلایی بود. بعضی از مغازه داران خدانشناس چراغ های والر و بخاری های برقی را چند برابر قیمت می فروختند و مردم چاره ای غیر از خرید نداشتند و ما هم مجبور شدیم کرسی درست کنیم و مثل شب های چله مادر بزرگ ها زیر آن دراز بکشیم و کارهایمان را انجام دهیم.

شنیدم که مسئولین گفته اند چند میلیون کمک به مردم کرده اند ولی ما که در بطن این مردم بودیم چیزی ندیدیم،تنها حرفها و هندوانه زیر بغل مردمشان راشنیدیم که آنهم برای مردم نان و آب نمشد. تازه جالب اینجا بود که مدتی پیش در آب شرب شهری شن بود به مقدار زیاد

خدا به ما رحم کند.اینجا مدارس حدود دو هفته تعطیل بود. نه فقط برای سرما بلکه برای آنکه وسیله گرمایی در کار نبوده تا بچه های مردم را گرم کند. حالا نه اینکه در خانه اشان بوده

حرف زیاد است و مجال کم

یا علی

 

پیوست در تاریخ:14/11/1386

حدود یه هفته است است که گاز وصل شده و الحمدلله مشکلی نیست. ولی شنیده ها حاکی است که احتمال دارد باز قطعی پیش بیاید. 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن محرم یکشنبه 86 دی 23  ساعت 6:51 عصر

سلام بر همگی

قافله عشق در سفر تاریخ است 

.... و این ...

تفسیری است بر ....

این که فرموده اند:

کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا

و این آغاز تاریخ است.

یا علی


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن عید پاک سه شنبه 86 دی 4  ساعت 4:10 عصر

سلام به گرامیان

امروز روز تولد حضرت عیسی مسیح پیامبر بزرگ الهی است. این روز عزیز و یزرگ را به شما و هموطنان ارامنه خود تبریک و شادباش می گویم

راستی امروز روز تولد من هم هست و به همین دلیل این روز را به خودم هم تبریک میگم. 

در ضمن پیشاپیش عید غدیر رو هم به تمام شیعیان و به خصوص سادات تبریک و تهنیت عرض می نمایم

یا علی


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن اولین مجمع کتابداران مازندران سه شنبه 86 دی 4  ساعت 3:57 عصر

دوستان و همراهان سلام

با یاد و نام او که آرام بخش دلهاست
صبح خیلی دیر بیدار شدم چون تا دیر وقت بیدار بودم. بارون شدیدی می آمد و من مجبور شدم آژانس بگیرم و به دانشگاه برم چون طبق قرار قبلی قرار بود که برای شرکت در اولین مجمع کتابداران مازندران که در سالن آمفی تئاتر دانشگاه آزاد واحد بابل برگزار میشد به آنجا برویم. وقتی رسیدم حدود نیم ساعت طول کشید تا حرکت کنیم و تا رسیدن به آنجا از سرما لرزیدیم. بعد رسیدن و رفتن به داخل دانشگاه بعد دریافت برگه های مخصوص رای وارد آمفی تئاتر شدیم.دکتر فتاحی مشغول سخنرانی بودند و ما هم در طبقه دوم مستقر شدیم. بعد سخنرانی ایشان و پخش کلیپ و سمفونی کتاب که در روز افتتاح کتابخانه ملی ایران اجرا شده بود،نامزدهای انتخابات خود را معرفی کردند و نیز رزومه ای در اختیارمان قرار د ادند تا بهتر و با شناخت رای بدهیم. بعد رای گیری در زمان شمارش رای ها پذیرایی انجام شد و ما که دبژیرمان شده بود مجبور شدیم مجلس را ترک کنیم.
حالا برای آشنایی شما با اعضای هیئت رئیسه مجمع کتابداران استان مازندران به این سایت http://lisiran.blogfa.com/ مراجعه کنید

یا علی


  نظرات شما  ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

در چه صورت آمریکا با ایران رابطه برقرار می کند؟
سفر به دیدار دوست
عذرخواهی
شهدای عرفه
همه شهدا تهرانی نبودند
سخنی با خدا
و باز هم سلام
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن