سلام به دوستان مهربان و همیشه همراه
دوست داشتم درباره انتخابات و شرکت شما در آن و عزاداری و ماتم غرب بنویسم. دوست داشتم درباره عید و نوروز و اومدن سال جدید بنویسم
دوست داشتم درباره سفر جنوب و اردوی راهیان نور بنویسم
ولی.. ولی حالا دوباره در آغاز سال جدید ماتم اومده. غم و گریه اومده. آره درست فکر کردید. می خوام درباره اون دانشجوهایی بگم که در راه نور به نور پیوستند. و همه را ماتمزده کردند. می تونم بگم با خونواده و به خصوص هم دانشگاهیاشون همدردی میکنم. شاید شما درک نکنید
می دونید ماتم سراسر دانشگاه رو میگیره، همه جا پارچه های سیاه نصب میشه، ورودی دانشگاه قرآن میذارن ، همه غمگینن و حوصله ندارن چون هر ا رو نگاه می کنن یا جای خالی دوستان رو می بینن و یا عکس های اونا رو که بر در و دیوار دانشگاه با شاخه گلی زینت داده شده. خونواده هایی که عزادارن و مسئولین دانشگاه رو مقصر می دونن و در آخر مجالس ختمی که از طرف مسئولین دانشگاه، خونواده ها، و بسیج و کانونها برگزار میشه و آه جانسوز و دلخراش مادران بچه ها که اصلا قابل تحمل نیست. بچه هایی که جون سالم بدر بردن و با دست و پای شکسته به مجلس ختم دوستانی میان که تا چندی پیش با هم بودن و حالا جاشون خالیه
نمیشه وصفش کرد. شرمنده که خیلی خیلی ناراحتتون کردم
به امید روزهای خوب و فرحناک
یا علی
|