سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  واگویه ها
هر که را شکیبایى نرهاند بى تابى‏اش تباه گرداند . [نهج البلاغه]
کل بازدیدهای وبلاگ
52674
بازدیدهای امروز وبلاگ
14
بازدیدهای دیروز وبلاگ
30
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
واگویه ها
مرضیه
اولا:سلام،و اما بعد اهل ایرانم سرزمینی اهورایی و جاودانه تا همیشه تاریخ. و در دل طبیعتی زندگی میکنم که مردمانش سبزند چون جنگلهایش و آبی و جاری اند همچون دریای بیکرانش
لوگوی وبلاگ
واگویه ها
فهرست موضوعی یادداشت ها
غزه . فلسطین . مسلمانی . یهود .
بایگانی
تمام اندوخته های من
مناسبت های بیشمار
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
پاییز 87
زمستان 87
اوقات شرعی
لینک دوستان

معلوم الحال مجهول الهویه
ح. زینتی ( یه وبلاگ خوب با یه دوست خوب)
مرکز اطلاع رسانی شهید آوینی
خاطرات یک خبرنگار
ایمان

لوگوی دوستان







اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن سفر به دیدار دوست پنج شنبه 90 آبان 12  ساعت 11:2 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت     عیسی دمی کجاست که احیای ما کند

جلسه بسیج دانشجویی شهرستان بود. حرفها زده شد و بحث ها و نظرات رد و بدل شد. آخر جلسه گفتند:
قرار است برویم دیدار محبوب دلهایمان، نائب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام خامنه ای.
بهتمان زد و گمان کردیم شوخی است یا بعدا قرار است برویم. اما وقتی گفته شد همان شب حرکت
می کنیم.همه به جنبش افتادند.تلفن ها زده شد و تقریبا همه قرار شد برویم.ساعت 12:00 بامداد به راه افتادیم
.

 آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است      یا رب این تاثیر دولت در کدامین کوکب است

صبح رسیدیم تهران. نماز را خوانده و صبحانه خوردیم و بعد مدتی معطلی راه افتادیم به طرف حسینیه
امام خمینی( ره). بعد گرفتن کارت ورود در صف طویلی برای تحویل وسایل ( هر چه که داشتیم)
و سپس در حلقه های بازدید بدنی قرار گرفتیم. حلقه اول بازرسی بدنی را پشت سر گذاشتیم و بعد
ورود به محوطه و تحویل کفش ها به کفشداری، وارد حلقه دوم بازرسی بدنی شدیم که دقیق تر بود.
پس از پذیرایی با کیک و شیر کاکائو که خیلی چسبید (البته جایتان خالی!) وارد دور سوم شدیم.
و بعد آن بلاخره ما بودیم و حسینیه و انتظار دیدار.

مدتی به انتظار گذشت، مدتی به شعر خوانی یک شاعره مشهدی، مدتی به صحبت های مجری و شعار
دادن  تا آنکه جمال دل آرای نائب مهدی فاطمه( عجل الله) آمدند.

رهبر عاشقان آمد

 

 ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد    دل رمیده ما را انیس و مونس شد

و از میان در حسینیه وارد جایگاه شدند. همه هجوم آورند جلو و من بیچاره آن وسط افتادم زمینخیلی خنده‌دار و
تا می خواستم بلند شوم دوباره می افتادم تا آنکه دوستم دستم را گرفت و بلندم کرد. آنقدر جمعیت زیاد
بود که ابتدا نتوانستم چهره زیبا و سپید موی محبوب و رهبرم را زیارت کنم.
بعد نشستن بچه ها مدتی ایستادم تا ببینمش.

آقا جان بلاخره انتظار چندین ساله ام به سر رسید و به دیدارت آمدم. آمدم تا خاک پایت را سرمه
چشم کنم. جانم به فدایت آقاجان

سلام آقا

 

قریب به ده دقیقه به شعار و حمایت از مقام عظمای ولایت گذشت. و سپس امام خامنه ای به ایراد
سخنرانی در مدت سی دقیقه پرداختند. صحبت کردند از خودسازی، وضعیت جوامع غربی در
حال حاضر و ...
نمی دانم این مدت چگونه گذشت فقط فهمیدم آخر سخنرانی است چون دعایمان
کردند و بعد خداحافظی. اشک و دعای بچه ها  بدرقه راهشان. و تمام..

بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند       پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد

آه که چه زود گذشت. به اندازه چند ثانیه ! هنوز در باورم نیست که به دیدار محبوب و امامم رفته ام!
واقعا او را دیده ام! واقعا به زیارتش آمدم. به خیال می مانست تا واقعیت آنقدر که زمان دیدار کم بود.

اما هر چه بود چه خیال چه واقعیت آنقدر زیبا بود که رویایش را نیز قبول دارم.

خیال روی تو در هر طریق همره ماست                     نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست

الهی الهی   از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزا.

آمین یا رب العالمین


  نظرات شما  ( )


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

در چه صورت آمریکا با ایران رابطه برقرار می کند؟
سفر به دیدار دوست
عذرخواهی
شهدای عرفه
همه شهدا تهرانی نبودند
سخنی با خدا
و باز هم سلام
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن