سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  واگویه ها
دانشمند، دانشمند نمی شود، تا اینکه . . .در برابر دانشش چیزی از کالای پست دنیا نگیرد . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدهای وبلاگ
52690
بازدیدهای امروز وبلاگ
30
بازدیدهای دیروز وبلاگ
30
منوی اصلی

[خـانه]

[  RSS  ]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

درباره خودم
واگویه ها
مرضیه
اولا:سلام،و اما بعد اهل ایرانم سرزمینی اهورایی و جاودانه تا همیشه تاریخ. و در دل طبیعتی زندگی میکنم که مردمانش سبزند چون جنگلهایش و آبی و جاری اند همچون دریای بیکرانش
لوگوی وبلاگ
واگویه ها
فهرست موضوعی یادداشت ها
غزه . فلسطین . مسلمانی . یهود .
بایگانی
تمام اندوخته های من
مناسبت های بیشمار
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386
پاییز 87
زمستان 87
اوقات شرعی
لینک دوستان

معلوم الحال مجهول الهویه
ح. زینتی ( یه وبلاگ خوب با یه دوست خوب)
مرکز اطلاع رسانی شهید آوینی
خاطرات یک خبرنگار
ایمان

لوگوی دوستان







اشتراک در خبرنامه
 
پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن چهل و دو روز گذشت دوشنبه 86 فروردین 27  ساعت 12:35 عصر

چو رخت خویش بربستم از این خاک             همه گفتند با ما اشنا بود

ولیکن کس ندانست این مسافر                      چه گفت و با که گفت و از کجا گفت

اول سلام سلامی به زیبایی گلهای همیشه بهار

دوم دودل بودم که درباره چی بنویسم ورود ایران به جمع سی و یک کشور دارنده چرخه سوخت هسته ای سفرنامه جنوب و خاطرات به یادماندنی آن و لحظات نابی که در بیمارستانهای صحرایی،غروب غمبار شلمچه،خیش شدن زیر باران زیبای دوکوهه گذرانده ام. ولی الآن می خواهم در مورد کسی بنویسم که ستایشش می کردم و خواهم کرد. کسی که با آثارش جاودانه ماند.او که به شهادت دستنوشته اش مرگ را به بازی گرفت(و به قول یکی از دوستانش با عزرائیل عشقبازی کرد) او که می دانست رفتنی است و به زیبایی نیز رفت. او که دغدغه اش جنگ جانبازان و فرزندان شهدا بود و هر زمان که می خواست کنار بکشد دست تقدیر او را به جایی می کشاند که می بایست. باور کنید چندان اورا نمی شناختم فقط می دانستم که آن را می سازد که به آن اعتقاد و باور دارد و او کسی نبود جز رسول ملاقلی پور.

چهل و دو روز از وداعش با زمینیان و پیوستنش به عرشیان می گذرد. خوب یادم است شبی که این خبر را به من دادند باورش نکردم و به گمانم شوخی آمد اما وقتی تیتر روزنامه های روز بعد را دیدم به تلخی تمام باورش کردم و آن تیتر چنین بود((میم مثل رسول ملاقلی پور  مثل مرگ)).                                                     

                                                                                                     یا علی

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن تسلیت چهارشنبه 85 اسفند 23  ساعت 1:7 عصر

سلام سلامی به سرمای روح بخش زمستان و زیبایی بهار

دوستان خوبم مدت زیادیه که چیزی ننوشتم بهانه قابل قبولی هم ندارم.اتفاقا هر ورز وبلاگو چک می کردم. نمی دونم چرا اینهمه مدت چیزی ننوشتم.با ابینکه مطلب زیاد بود. فرار شهرام جزایری و حرف و حدیث های اون،بیانات مقام معظم رهبری در مورد اصل 44 قانون اساسی، و فوت چند تن از اهالی خوب سینما و تلویزیون مثل خسرو شایگان دوبلور خوب و ارزنده کشور،رسول ملاقلی پور کارگردان مخلص کشور که عاشق سبک فیلم هاش بودم. سفر ریاست جمهور به نیویورک برای دفاع از آزادی هسته ای ایران و هم اکنون نیز پخش فیلم جنجالی سیصدکه به گفته منتقدان در سطح متوسطی ساخته شده و در رده«دی»برای پخش قرار گرفته یعنی افراد زیر 14 سال حق دیدن فیلم را ندارند. این فیلم ماهیتی ضد ایرانی داشته و قوم پارس را افرادی خونریز معرفی کرده به طوری که خشم ایرانیان سراسر جهان را برانگیخته و آنان را به واکنش وادار کرده به صورتی ه مشغول ساخت بمب گوگلی هستند به این معنی که وقتی شما کلمه سیصد را سرچ می کنید به این سایت راهنمایی می شوید تا اعتراض خود را به پخش این فیلم ثبت کنید.اما زیاد عجله نکنید چون هنوز راه اندازی نشده به امید خدا تا چند روز دیگهاز کجا به کجا رفتیم ...شرمنده یهو همینطوری از ذهنم بیرون اومد و منم نوشتم.

پیوست:مسافرم برام دعا کنید اما بعدا میگم کجا.           یا علی

 


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن مناجات دوشنبه 85 اسفند 7  ساعت 10:0 صبح

با سلام

مطلبی در روزنامه جام جم خواندم که حیفم آمد آن را در وبلاگ هم نگذارم .این مطلب با عنوان مناجات در این روزنامه چاپ شده بود. حال اصل مطلب:

((علی بزرگ را بنگرید که خدای درد است که گویی بند بند وجودش با درد و رنج جوش خورده است. حسین را نظاره کنید که در دریایی از درد و شکنجه فرو رفت که نظیر آن در دنیا دیده نشده است و زینب کبری را ببینید که با درد و رنج انس گرفته است. این درد آدمی را بیدار می کند روح را صفا می دهد،غرور و خودخواهی را نابود می کند،نخوت و فراموشی را از بین می برد،انسان را متوجه خود می کند. انسان گاه گاهی خود را فراموش می کند،فراموش می کند بدن دارد بدنی ضعیف و ناتوان که در مقابل عالم و زمان کوچک و ناچیز و آسیب پذیر است. فراموش می کند که همیشگی نیست و چند صباحی بیشتر نمی پاید. فراموش می کند که جسم مادی او نمیتواند با روح او هم پرواز شود. لذا این انسان  احساس ابدیت و مطلقیت و غرور و قدرت می کند و محو پیروزی و اوج آمال و آرزوهای دور و دراز خود بی خبر از حقیقت تلخ و واقعیت های عینی وجود به پیش می تازد و از هیچ ظلم و ستمی رویگردان نمی شود اما درد آدمی را به خود میآورد. حقیقت وجود او را به آدمی می فهماند و ضعف و زوال و ذلت خود را درک می کند و دست از غرور کبریایی برمی دارد و معنی خودخواهی و مصلحت طلبی و غرور را می فهمد و آن را توجیه نمی کند. 

خدایا تو را شکر می کنم که با فقر آشنایم کردی تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درک می کنم. ))                                                                                                

شهید چمران


  نظرات شما  ( )

نویسنده مطالب زیر:   مرضیه  

عنوان متن خیر مقدم به خودم یکشنبه 85 اسفند 6  ساعت 11:44 صبح

 

با سلام خدمت دوستان عزیز و محترم

نمی دونم چی بنویسم یا بهتره بگم از کجا. اما خوب بلاخره باید شروع کرد.

پس چی بهتر از راستگویی. حقیقتش را بخواهید من قبلا در بلگفا می نوشتم اما به تشویق دوستان و البته نظر خودم در رابطه اینکه امکانات پارسی بلاگ بیشتر است تصمیم گرفتم این بلاگ را هم امتحان کنم. و این اولین نوشته من در پارسی بلاگ است. خوب بهتره مثل کم گوی و گزیده گوی را رعایت کنم و دیگه وقتتان را نگیرم . به امید دیدار در فرصت های آینده .


  نظرات شما  ( )

<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

در چه صورت آمریکا با ایران رابطه برقرار می کند؟
سفر به دیدار دوست
عذرخواهی
شهدای عرفه
همه شهدا تهرانی نبودند
سخنی با خدا
و باز هم سلام
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن