بسم الله الرحمن الرحیم
جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت عیسی دمی کجاست که احیای ما کند
جلسه بسیج دانشجویی شهرستان بود. حرفها زده شد و بحث ها و نظرات رد و بدل شد. آخر جلسه گفتند: قرار است برویم دیدار محبوب دلهایمان، نائب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام خامنه ای. بهتمان زد و گمان کردیم شوخی است یا بعدا قرار است برویم. اما وقتی گفته شد همان شب حرکت می کنیم.همه به جنبش افتادند.تلفن ها زده شد و تقریبا همه قرار شد برویم.ساعت 12:00 بامداد به راه افتادیم.
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است یا رب این تاثیر دولت در کدامین کوکب است
صبح رسیدیم تهران. نماز را خوانده و صبحانه خوردیم و بعد مدتی معطلی راه افتادیم به طرف حسینیه امام خمینی( ره). بعد گرفتن کارت ورود در صف طویلی برای تحویل وسایل ( هر چه که داشتیم) و سپس در حلقه های بازدید بدنی قرار گرفتیم. حلقه اول بازرسی بدنی را پشت سر گذاشتیم و بعد ورود به محوطه و تحویل کفش ها به کفشداری، وارد حلقه دوم بازرسی بدنی شدیم که دقیق تر بود. پس از پذیرایی با کیک و شیر کاکائو که خیلی چسبید (البته جایتان خالی!) وارد دور سوم شدیم. و بعد آن بلاخره ما بودیم و حسینیه و انتظار دیدار.
مدتی به انتظار گذشت، مدتی به شعر خوانی یک شاعره مشهدی، مدتی به صحبت های مجری و شعار دادن تا آنکه جمال دل آرای نائب مهدی فاطمه( عجل الله) آمدند.
ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد
و از میان در حسینیه وارد جایگاه شدند. همه هجوم آورند جلو و من بیچاره آن وسط افتادم زمین و تا می خواستم بلند شوم دوباره می افتادم تا آنکه دوستم دستم را گرفت و بلندم کرد. آنقدر جمعیت زیاد بود که ابتدا نتوانستم چهره زیبا و سپید موی محبوب و رهبرم را زیارت کنم. بعد نشستن بچه ها مدتی ایستادم تا ببینمش.
آقا جان بلاخره انتظار چندین ساله ام به سر رسید و به دیدارت آمدم. آمدم تا خاک پایت را سرمه چشم کنم. جانم به فدایت آقاجان
قریب به ده دقیقه به شعار و حمایت از مقام عظمای ولایت گذشت. و سپس امام خامنه ای به ایراد سخنرانی در مدت سی دقیقه پرداختند. صحبت کردند از خودسازی، وضعیت جوامع غربی در حال حاضر و ... نمی دانم این مدت چگونه گذشت فقط فهمیدم آخر سخنرانی است چون دعایمان کردند و بعد خداحافظی. اشک و دعای بچه ها بدرقه راهشان. و تمام..
بنده پیر مغانم که ز جهلم برهاند پیر ما هر چه کند عین عنایت باشد
آه که چه زود گذشت. به اندازه چند ثانیه ! هنوز در باورم نیست که به دیدار محبوب و امامم رفته ام! واقعا او را دیده ام! واقعا به زیارتش آمدم. به خیال می مانست تا واقعیت آنقدر که زمان دیدار کم بود.
اما هر چه بود چه خیال چه واقعیت آنقدر زیبا بود که رویایش را نیز قبول دارم.
خیال روی تو در هر طریق همره ماست نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست
الهی الهی از عمر ما بکاه و بر عمر او بیفزا.
آمین یا رب العالمین
|